سیصد وچندمین روز بود که تو...
معرفتم را به پستی تعبیر کردی
احساسم را سبک شمردی
و مرا به بدنامی متهم کردی
افسوس ( ! )
هیچ وقت مرا نشناختی خوب نگاهم کن من خود توام ( !! )
عمر من ...
یک دلیل کار همان هزار و یک دلیل برای نوشتن را می کند پس می نویسم!
ماهها می گذرد از آن روزها که دلتنگیهایم نه فقط از چشمانم که برکاغذ هم سرازیر میشد.
سطر سطر هر آنچه که نوشته شد در این گوشه ی تنهایی راه گلو را روزها گرفته بودند
تا که شره می کرد بر گونه هایم و شبها بر این آبی تیره !!!
این روز ها اما دلتنگی هایم از جنس سکوت است و نگاه !
دربند هیچ سطری نمی شوند
روزی نزدیک یا دور کنجی دیگر
دور از نگاه نامحرمی
شاید دوباره بیازمایم این مرهم را هر چند که آزمودم و درمان نکرد!
( واسه همه اونایی که امسال هدیه والنتاین و عیدیشون و ریختن دور... و منتظر هدیه اند)
ضیافت در صبح
کوچه از چادر شب
مات و مبهوت بخود می نگرد
- می گوید :
تا بکی خواب به چشمان سحر
تا بکی پیچک شب پیچ
- به زانوی افق ؟
هیچ دستی آیا
صبح را
به ضیافت در من خواهد خواند ؟
دیگه دوری از تو برام تحملش سخته
ای قناری بشین توی خونه ما
سلام سارا خانومی گل
بهارت مبارک قناری صد سال به این سالها
سعادت داره اونی که تو واسش میخونی...سوء تفاهم نشه
تو بیشتر از قناری هستی .سارا جان عیدی تو یه دنیا عشقه
با بااای
عالی بود عزیزم شاد باشی
سلام سارا ...
خوبی !
از وقتی با نوشته هات آشنا شدم..... بوی بهار رو تو چشات احساس کردم....
امیدوارم بهار ۸۴ این توان و انرژی رو به دلت بده......دیدن چشای بارونی تو سخته
سال خوبی داشته باشی عزیزم
عشق من .. تمام آرزوی من ...... چی می شه یه بار نگاه کن تو چشام...
آخه چشمام می تونن بهت بگن.....که من از تو ؛جز تو چیزی نمی خوام...
هر کسی تو چشم مت خیره بشه...غم تنهاییم و باور می کنه
آرزوم که یه روز چشمای من.....تو رو با من آشنا تر بکنه...
اگه تو یه روزی مال من بشی.....می رسم به غله آرزوهام....
به خدا اگه تو مال من بشه.....دیگه من از خدا هیچ چیز نمی خوام.............
سلام سال نو مبارک از این که به بلاگ من سر زدید ممنونم. قشنگ می نویسی و در نهایت آنچه کز دل براید لاجرم بر دل نشیند
سلام عزیزم خیلی خوشگل بود البته نه به ریبایی خودت
تعطیلات خوبی داشته باشی ناز گل خانوم
سلام سارا جون
امیدوارم همیشه موفق باشی