کجا رفتی
کجا رفتی
به حال من چه ها کردی
به دنیای غمم بردی
دلم را از چه آزردی
ز جان من چه می خواهی
تو رفتی بی تو من مردم
در آغوش که سر کردی
در آن شبها که یارت بود
که چشمم تا سپیده دم
به ره در انتظارت بود
به تو عمری وفا کردم
دریغا بی وفا بودی
جه شبها بی تو سر کردم
تو آن شبها کجا بودی
دلم را بردی و رفتی
بروو.............
عاشق مرا کم نیست
تو شمع بزم اغیاری
دلم را تاب این غم نیست
دلم را تاب این غم نیست
سلام دوست عزیز!
وبلاگ جالب و زیبایی داری امیدوارم همیشه موفق باشی!
خوشحال می شم به وبلاگ من بیای و نظر بدی
سلام سارای عزیز
گاهی اوقات دل آدم اونقدر نازک می شه که با یک نفس
می شکنه کاش بهار اونقدر مهربون بود که باغ رو به دست
خزون نمیداد.
سلام خوب من
گفته بودم که بهت من عاشق تنها هستم باید میرفتم
میرم میرم
من از این دنیا میرم
به اونجایی که عشق معنایی داشته باشه
تا اینکه زندگیم رنگی نو بگیره
شاد و پیروز و سلامت باشی .........