لا لا لا لایی
لا لا لا لایی
.
.
.

سارا قلمش خوابیده دوست یا دشمن حلال کنید.

هر آدمی یه قدی بزرگه
یه قد خاصی که بیشتر ازون نمی‌تونه کش بیاد و بزرگ‌تر بشه
آدما وقتی همدیگه رو دوست دارن،‌همو محدود می‌کنن،‌ می‌گیرنش تو چنگشون، ‌برای خودشون،‌ همه‌ت رو می‌خوان،‌ همه‌ی همه‌ت، ‌عین سایه میافتن روی همه‌ت و تاریکت می‌کنن،‌ که یهویی نبیندت یکی دیگه و بخوادت تو رو برای خودش
هر آدمی یه قدی بزرگه، ‌به اندازه‌ی خودشم فقط می‌تونه سایه بندازه، ‌نور مستقیم می‌تابه با یه زاویه‌ی مشخص، ‌اندازه‌ی سایه عوض نمیشه هیچوقت پس
من اگه از تو بزرگتر باشم، ‌سایه‌ی تو همه‌ی منو نمی‌تونه بپوشونه،‌ یه گوشه‌هاییم توی نوره،‌ که می‌بینه و دیده میشه، ‌که دلش یه سایه می‌خواد که بیاد روشو بپوشونه و تاریک کنه
من از تو بزرگترم،‌ دوست داشتنت قد همه‌ی من نیست، ‌من قد همه‌م دوست داشتن می‌خوام، ‌من برای همه‌م سایه می‌خوام،‌ تو یا باید اونقدر بزرگ باشی که سایه‌ی همه‌م بشی، ‌یا اگه نیستی باید چنگتو باز کنی که سایه‌های جدیدم بیاد بعضی وقتا کنارم، که نسوزم زیر آفتاب
تو بدجنسی،‌ نمی‌ذاری سایه‌ی جدید بیارم،‌ چنگتو بستی؛ من دلم دوست داشتن زیاد می‌خواد، ‌قد همه‌م،‌ من غمگین میشم، من تنهامه
تو طولانی میشی،‌ تو خوشحالی
بازی اینه، ‌بازی برای تو قشنگ نیست،‌ می‌خوام فرار کنم ازش، برم یه جای دور
دوستت داشتم،‌ خدافظ عزیزم :*
 
 
...واسه همه اونا که فکر کردن سارا قلبش رو پس گرفته نخیر آقا جون
از این خبرا نیست ! به کسی هم ربطی نداره ! اصلانشم بلاگ من منگول نیست .. همتونم الاغین !!!
 
 
 بعضی چیزا دوست داشتنی نیست
عادت کردنیه
عین مزه‌ی تلخ قهوه،‌ که هزار بارم که بخوری نمی‌تونی مزه‌شو دوست داشته باشی،‌چون تلخه،‌ تلخی هم دوست داشتنی نیست
ولی عادت می‌کنی، تلخ نمی‌بینیش شاید دیگه
داشتم می‌گفتم
که پس چیزی که دوست داشتنی نیستو نباید ریخت دور،‌میشه عادت کرد بهش،‌ تحملش کرد
عین مزه‌ی تلخ قهوه
به خاطر بوش
به خاطر فقط بوی قهوه‌ش
بوی قهوه‌ی تلخ ِ تلخ ِ تلخ مثل من واسه تو مگه نه ..
حالا فهمیدی چه حسی داشتم آره باز گه شدم هنوزم دوسم داری !؟ میییییییییییییییییییی خوام مال تو باشم فقط مال تو (خفه شین شماها چرا ذوق کردین)
دلم بغل کردن میخواد
گوشه‌ی اتاق
با بیبی ایتس الرایت
با نور کم
فقط با تو فقط با تو..
یه جعبه‌ی مداد رنگی بود ٬ با نوکای تیز
یه نقاشی بود با یه آسمون ٬ با یه پری ٬ با یه قصر
با یه عالمه ابر.
با یه قلعه ٬ که زیر زمینش پر از راهروهای تاریک و سنگی و خیس بود.
با یه عالمه شمع تو یه سالن سنگی ته طولانی‌ترین راهروی خیس اون قلعه٬
با یه پیانو
با یه نگاه سرد و ساکت و ترسناک و خوب.
بیا هزار تا کاغذ رنگی بخریم، که رنگ هیچکدومشون تکراری نباشه
با هزار تا چوب پشمک
با هزار تا سوزن ته گرد
بعد بشینیم کاغذارو مربعی ببریم و از رو قطر تا کنیم و ببریم و با سوزن سر چوب محکمش کنیم
که هزار تا فرفره بسازیم
هزار تا فرفره با هزار تا رنگ
صب کنیم که باد بیاد و فرفره‌هامونو بچرخونه
نگاشون کنیم و با هم بخندیم
دلتنگی من تمام نمی‌شود
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ‌تر می‌شوم برای تو   (
دوست دارم دوست دارم م.. اسمشم مال خود خودم کسی وجود نداره هجی کنه بای)
 
نظرات 12 + ارسال نظر
ramin دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:35 ب.ظ

براتون ارزوی موفقیت می کنم.منو فراموش نکن

بچه های سفیر شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ

دوست داشتیم باشی قلم شاید ننویسه که این اراده شماست واسه پخش نشدن جوهر.. اما ذهن پویای شما..
برگردید منتظریم .

foroogh پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:50 ق.ظ

salam be khahare golam.khoobi?/??

foroogh دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 ب.ظ

salam /khoobi?

تگرگ پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.biya.blogsky.com

توی این کویر غربت

زیر این سایه ی وحشت

یه کسی دلش شکسته

ولی درها همه بسته!

آخه اینجا هیچ کسی نیست

توی این شلوغ پلوغی

آخه هیچ هم نفسی نیست !
محشر بود...............

نیما پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:07 ب.ظ

دلت دریا خانومی برگرد دلمون واسه روح بزرگت تنگه..

دوست تو شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ب.ظ


.....................................آری ... . هنوز هستم...!

...............................با زخم هایم هنوز هستم...!

............ باران خشکیده است و من هنوز هستم...!

.........زندگی بر نیستی است و من هنوز هستم...!

آخرینم دگر شروع اولینم نیست و من هنوز هستم...!

............................................آری ... . می روم...!

........................لبخندتان پرشورتر , من می روم...!

........................................آری ... . دگر نیستم...!

...............................آسوده باشید ، دگر نیستم...!

...................دنیا را در آغوش بگیرید ، دگر نیستم...!

مینو سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:10 ق.ظ

نمی خوای برگردی..بیا سارا دنیا مثل تو نداره

شباویز سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:34 ب.ظ

خونه من سیاه خونه تو سفید کی کیشه کی ماته من نمیدونم . اگه یه روزی خونه جفتمون یه رنگ شد قول میدم با فیل تا خود هندوستان ببرمت.یه وقتی هم هوس کردی وزیرم بشی باید تا آخره راه همه خونه ها رو بیای.جات خالیه سارا

نگین پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ب.ظ

کجایی خانومی...

غزال شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ب.ظ http://ghazalparchin.blogsky.com

منتظرمممممممممممممممممممممممم

SaMaN جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ

وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است ..وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره.... وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش..... وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه...... وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه..... حالا ام که عاشقیم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد