وقتی دایره عاشق تیزی مثلث میشود ...

آره خب همه چیز از سادگیشه که این همه پیچیده ست ولی مطمئن باش اونقدرم ساده نیست که تو بفهمی چیز ساده ایه . همیشه بیشترین پیچیدگی‌ها تو ساده‌ترین رابطه‌ها نهفته میمونن . ساده پنداری وقتی از روی عجز باشه یه جور کوچه‌ی علی چپه . این‌چیزا همونقدر که ساده و پنیری هستن پیچیده و قهوه‌ای هم هستن .

ببین برای اینکه برسی باید رها کنی ، وقتی هم رسیدی باید بگذری نمونی . بری ... برو. تا دیوار ... اما نه ..باید ضعیف بود ولی تسلیم نشد. نقاط قوت هرکسی نقاط ضعفشه . تا وقتی که نرسیدی سعی میکنی برسی وقتی دونستی که رسیدی ، دیدی ، بردی؛ وامیستی . مهم رفتنه نه رسیدن...

یه سوال مهم اینه که زندگی چقد واقعیه ؟

 زندگی یعنی یه چیزی بین مردن و زنده بودن ... همینه که هست ... گفته بودم که ٬ فکر کردن واسه سلامتی ضرر داره . فکر نمیکنیم و زندگی میکنیم . عاشق میشیم و فراموش میکنیم . مثل یه رویا زندگی میکنیم ٬ با یه رویا زندگی می‌کنیم ... یه روزم میمیریم. یه روز نزدیک ... یه روزم خبر مرگمون به هم میرسه . به همین سادگی . اصلاً چشمامونو میبندیم و فرار میکنیم - هرچی باشه باید زندگی کرد دیگه - یه چیزی بین مردن و زنده بودن . زندگی - فرار - با چشمهای بسته . ولی ... دیدی چشماتو که میبندی انگاری تازه چشماتو وا کردی ؟! دیدی خیلی وقتا چراغا رو که میبندی یه هو احساس میکنی دیگه هیچی نیست ٬ بعد کم کم همه چیو میبینی ... بالاخره که چی ؟ یا هست یا نیست .. درست مثل وقتی که چشاتو محکم به هم فشار میدی یه هو یه چیزی شبیه نور یا برق میدووه تو چشات ... چشمامونو میبندیم و از هم فرار میکنیم ولی چشماتو که میبندی تازه همه چیز برات روشن تر میشه ...

زندگی که همه‌ش حرفای عاشقونه و قصه‌های قشنگِ آخرِ شب نیست ! خیلی چیزای واقعی ترم توشه . مثل اینکه بچه کدوم محلی و اهل کجایی و کجا داری درس میخونی و گرین کارت داری یا نه و چقد پولداری یا کردیت لاینت چنده و بابات کیه و قیافه‌ت چه شکلیه و .. میبینی ؟ زندگی همه‌شه ! حتی زندگی فقط دوستت دارم و خوشگلمی و و ماچ و بوسه نیست که ، خیلیشم اینه که چجوری دستت برسه که بوسش کنی ٬ یا اگه دستت رسید چی کار کنی که ازت خسته نشه یا فکر کنی که خب بعدش که چی ؟!! مبیینی ... زندگی اگه جدیش بگیری میتونه خیلی گه باشه  یه گهِ خوب و واقعی ! شاید واسه همینه که آدما وقتی که عاشق میشن دیگه زندگی نمیکنن ... با تمام زجری که میکشن ٬ حال میکنن .

می‌خوام ٬ می‌خوام ٬ مییییی‌خواااااممممممم

دلم تنگ میشه..

دلم تنگ میشه ..

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
pezhman شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام خانومی عالی بود .

(خفه شو و ساکت باش

دیگه برام مهم نیست هیچ چیز

غیرتم مرد میان لاشه این ادم ها

تو از پنج سکس پارتی تو یک هفته در تهران حرف می زنی؟

دیگر فراموش کردم خودم را تا ارام گیرم

تا بتوانم در میان شما زندگی کنم )

مسعود دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:30 ق.ظ http://massoudx12.blogsky.com

سلام

خوبی؟ خدا رو شکر ....

آپ دیتم٬ دوست دارم بیای پیشم و استفاده ی لازم رو از این پست ببری٬این یکی با همه ی پست های قبلی فرق داره و تو این بهم ریخته گی های امروزی میتونی آرامشتو بدست بیاری.

میخوام نظرتو بدونم...

من چشم براهت می مونم ...

« مسعــــــــود »

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد